رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

رایان یکی یه دونه ی مامان و بابا

یک روز با پرنسس ها

و اما پست دوم.... دوباره رفتیم دیدن خاله ندا و دخملای خوشکلش ... هورا... چهارشنبه بابایی مجبور شد بره سر کار و ما رفتیم خونه خاله ندا .... الهی قربون این خوشگلا بشم من .... خانم , ناز , ماشالا هزار ماشالا خدا حفظشون کنه جیگرای منو تو رو خدا ببخشید رایان این قدر اذیتتون کرد:   قربون هانا خانم خوشگل بشم که خودش داره شیر میخوره:  قربون هانیتا خانم بشم که حواسش به همه جا هست و اما این هم رایان در تلاش برای رسیدن به خوشگلا:                 مامانی چرا این قدر هانیتا رو اذیت کردی؟ تازه شیشه شیرش رو هم خوردی... آخه تو چرا ...
10 مرداد 1392

تعطیلات مامان و رایان

درود.... و باز بعد از چند روز تاخیر از خونه مامان پروانه دارم برات آپ می کنم پسر خوشگلم خاطرات قشنگتو... امروز برات دو تا پست میزارم البته اگه بزاری چون جلوم وایسادی و نمیزاری که !! هفته پیش اومدیم خونه ی مامان جونا و کلی بهمون  خوش گذشت ... جمعه بابایی رفت خونمون و من و شما موندیم خونه ی آقاجون و مامان جون و با خاله ها کلی بهمون خوش گذشت بیشتر از همه به تو هر روز بیرون رفتن هر روز بستنی هر روز آب بازی... م به من که دیگه نگو بعد مدت ها یه استراحت دبش .... کلی کار عقب افتاده ... کلی خرید چند روز عالی .... مرسی آقا و مامان که هوامونو دارین.... این هم چند تا عکس از این چند روز: آب تنی تو آشپزخونه!!!!     استخر ت...
10 مرداد 1392

رایان و سیزده ماهگی

درود.... رایانم عمر مامان ایشالا همیشه سالم باشی گلم.... این دفعه سومه که دارم مینویسم اگه این دفعه هم کامپیوترو خاموش کردی پا میشم میرم دیگه!!! خوب انگار سرگرمی جدید پیدا کردی رفتی !!! هر روز میخوام بیام برات بنویسم از روزی که گذروندی ولی واقعا باهات سخته نوشتن آخه هی یا کام رو خاموش میکنی یا غرغر میکنی که بغل میخوای و بعدش هم دیگه هیچی هر چی نوشتم رو با یه کلید میپرونی!!! وروجک من چرا این قدر تو شیطونی؟؟!!!  خوب بزار از آخر هفته  قبل برات بگم که رفتیم دیدن خاله ندا و پرنسسای خوشکلش هانا و هانیتا.... وای خدایا هر چی از خوشکلیشون بگم کمه... بگین ماشالا... این قد ناز بودن که خدا میدونه ... جیگرای خاله ایشالا همیشه سا...
31 تير 1392
1