رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

رایان یکی یه دونه ی مامان و بابا

اندر احوالات تعطیلات

درود و هزاران درود ... این دو هفته رو حسابی سرم شلوغ بود اصلا وقت نکردم بیام و برات چیزی بنویسم پسر جیگرم.... دو هفته ی قبل که امتحانای بابایی تموم شد رفتیم خونه ی مادر بزرگا اولش رفتیم خونه ی مامان ایران فردا شبش تولد عمه شیوا بود و این هم عکس شما بغل بابایی لباسی که تنت کردم لباس بابایی بوده مال سال 59!! که مامان پروانه نگه داریش کرده و به من داد و من هم تن شما کردم و تصمیم دارم نگهش دارم!!   بعدش هم رفتیم خونه ی مامان شهلا و بعد از ظهرش رفتیم بیرون و چون هوا خوب بود خیلی خوش گذشت و بعد برگشتیم خونمون ولی دو روز بعدش چون سه شنبه میلاد پیامبر بود و تعطیلی باز رفتیم اون سمت و تقریبا 5 روزی اون ور بودیم سه شنبه چهارشنبه رو خونه ی مام...
17 بهمن 1391

روی خوش زندگی

درود…. خدا رو شکر رایان جونم خوب شدی مامانی!! وای که چه هفته ی سختی بود ولی خدا رو شکر به خوبی و خوشی تموم شد! البته هنوز یه کوچولو سرفه میکنی ولی خوب اونم ایشالا خوب میشی خدا کنه این سرمای خشک زودتر تموم بشه! دیشب تو اخبار میگفت که ویروس آنفولانزا دو هفته است که همه گیر شده و فکر کنم همون بود که من و پسرجیگرمو مریض کرد!! جیگرم این هم عکسی از دوره سرما خوردگیت که در اوج بی حالی بازم خنده رو بودی الهی فدات بشه مامان همش از یه چشمت اشک میرفت و چشمت کوچولو شده بود خدا رو شکر خوب شدی فدات شم…  رایان باز شدی همون شیطون سابق! خدا رو شکر هزار بار…  دیروز بعد چند وقت هوا بهتر شد و آفتاب شد بردمت حموم تا خوب خوب...
1 بهمن 1391
1